| ||||||||||||||||||||||
|
متاسفانه تلاش اینجانب در به دست آوردن بودجه ای که صرف طرح جنات شده است، بی نتیجه ماند. فقط یکی از دوستان گفت در سال ۷۱ ۷۰ حدود ۲۱ میلیون تومان خرج آبیاری این طرح شده است که اگر آن را در چند سال ضرب کنیم و هزینه ای که صرف کاشت آنها شده با احتساب نرخ تورم حساب کنیم رقم سرسام آوری می شود. درحالی که اگر نیمی از این پول صرف جمع آوری زباله های مسیر اتوبان می شد هم به زیبایی مسیر کمک می کرد و هم با بازیافت آن سودی عاید مملکت می شد و هم اشتغال زایی داشت. یا اگر بخشی از این پول را به دامداران اطراف دریاچه قم می دادند چرای بی رویه باعث نابودی یکی از قشنگ ترین جنگل های طبیعی و بیابانی ما که از نظر جاذبه های توریستی کم نظیر است، نمی شد.
در روز ۱۳ نوروز که به مناطق شمال غربی تهران سر زدم، شاهد خشک شدن اکثر کاج های این مناطق بودم، حتی کاج های تنومند و قدیمی که در مناطق مرکزی و برای نمونه در مسیر بزرگراه چمران کاشته شده اند از وضعیت نامناسبی برخوردار بودند که به نظر می رسد به زودی خشک خواهند شد. در مورد اکالیپتوس ها وضع به مراتب بدتر است.
حتی در موارد متعددی شاهد بودم که تنه آنها ترکیده است. دو گونه نخل (خرما و نخل بادبزنی یا واشینگتونیا) نیز کاملا خشک شده اند. بسیاری از پایه های زیتون و سرو هایی که از خارج وارد و کاشته شده اند نیز خشک شده یا آسیب دیده اند. به عکس بسیاری از درختان پهن برگ مانند چنار، صنوبر، نارون، زبان گنجشک، بید و توت که از قدیم در ایران توسط مردم محلی کاشته می شدند یا به صورت خودرو در مسیر رودخانه ها رشد می کنند، از شادابی خاصی برخوردارند.
چند روز پیش که در ترافیک سنگین بزرگراه رسالت گرفتار شده بودم، دیدم کارگری در رفیوژ بزرگراه مشغول آب دادن واشینگتونیاهایی (نخل بادبزنی) است که همین امسال کاشته شده اند. در هفته درخت کاری نیز از رسانه ملی شنیدم که هزاران نهال کاج و اکالیپتوس بین مردم توزیع شده است. در ترافیک کلافه بودم و آنچه مرا بیش از پیش آزار می داد، پاسخ این سوال بود که چرا مهندسان، پیمانکاران و مدیران پارک ها و فضای سبز و سازمان جنگل ها و مراتع از این آزمون الهی پند نمی گیرند و با کاشت گونه های غیرخودی و ناسازگار با ایران، هم بیت المال و عوارض و مالیات شهروندان را به هدر می دهند و هم طبیعت ما را زشت و تخریب می کنند؟
اکالیپتوس گیاهی است که منشا آن شمال استرالیا است که هیچ همخوانی با ایران ندارد. این درخت قدرت جذب آب بالایی دارد که به دلیل محدودیت آب های زیرزمینی در کشور خشک ایران باعث نابودی ذخایر آب های زیرزمینی می شود. حتی یک پایه کاج به صورت خودرو در فلور ایران نمی روید و چرا کاج اولین و مهم ترین گیاهی است که در هر جای ایران کاشته شده سوالی است که فقط با «مکتب خاکشیریسم» قابل توجیه است. در هر کتاب درسی دانشگاهی در مورد گیاه شناسی و جنگل که نگاه کنیم ذکر شده است که نخل ها، مختص مناطق گرمسیری مثل جنوب ایران هستند. در کتاب های درسی ابتدایی و راهنمایی هم آمده است که مناطق مرکزی ایران آب و هوای معتدله دارند.
تهران در کوهپایه های البرز واقع شده و مناسب کاشت این درختان نیست. ترافیک کلافه ام کرده است و از خود می پرسم آیا بعد از ۷۰ سال و اندی که از تاسیس دانشگاه در کشور می گذرد و تربیت هزاران مهندس جنگل و گیاه شناسی و صدها دانش آموخته دوره های فوق لیسانس و دکتری و وجود ده ها موسسه تحقیقاتی به خصوص موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع با آن بودجه های نجومی، وجود اینترنت و کامپیوتر و شعبه های متعدد دانشگاه آزاد و پیام نور در دورافتاده ترین مناطق کشور آیا هنوز هم برای درمان دردهایمان باید از تجویز خاکشیر پیروی کنم؟! حتی روش آزمون و خطا که در اشکال اولیه مدیریت به کار می رود در کشور ما جایگاهی ندارد. بسیار نگرانم که خدا نکند که خشک شدن این درختان بهانه ای برای اختصاص بودجه های بیشتر و کاشت مجدد همان گونه ها باشد. می گویند بیدار کردن فردی که خواب است دشوار نیست، اما آنکه خود را به عمد به خواب زده است، سخت بیدار می شود.
http://www.aftabir.com