درختی با شاخههای خاردار و برگهای سبز براق که پشتشان کرکی و خاکستری رنگ است و گلهای سفید پنجپری که در بهار شکوفا میشوند. عجیب نیست که این شکوفهها شبیه یک رز خلوت باشند چرا که ازگیل عضوی از خانوادهی رزهاست.
میوههای توپی و قهوهای ازگیل در حالت نارس، بسیار سفت و اسیدیاند. برای اینکه تصویر ذهنی دقیقی از مزهی ازگیل داشته باشید باید حداقل هفت، هشت دانه از آن میل کنید... توصیف طعم ازگیل، مثل گزارشهای هواشناسی دیمی است! طعم ازگیل، شیرین، کمی تا قسمتی مایل به ترش و بعضی اوقات گس است. میزان شیرینی میوه، اول به نژادش بستگی دارد و بعد به میزان رسیده بودنش. البته اگر بیش از حد برسد، از داخل دچار گندیدگی و یا به اصطلاح ترشیدن میشود. به همین خاطر است که در ادبیات اروپا، میوهی ازگیل نماد انسانهای بدکار و تهیدستی نابههنگام است که انسان را از درون متلاشی میکند!
ادامه مطلب ...
حالا درختی پیش روی شماست که انگار روی برگهایش پولک نقرهای دوختهاند. سطح زیرین برگهای «سپیدار» از کرکهای سفیدی پوشیده شده است. سطح فوقانی سبز تیره است و همین اختلاف رنگ زیاد سبب میشود هنگام تکان خوردن برگها به نظر برسد درخت برق میزند!
به غیر از سطح زیرین برگها، جوانه و دانههای این درخت هم با کرکهای سفید پوشیده شدهاند. اصلاً ترکیب سپید+ دار (یعنی درخت) هم به همین خاطر است.
سپیدارها درختان بلندی هستند. ارتفاع آنها ۱۲ تا ۱۸ متر است و گاهی به ۲۵متر هم میرسد. اما وضعیت ریشه و به اصطلاح فونداسیون این ساختمان گیاهی بلند، زیاد قابل تعریف نیست! ریشههای سطحی سپیدار به جای گسترش عمودی، تمایل به پخش شدن افقی دارند. به همین علت توصیه میشود برای کاشت این درختان در نزدیکی تأسیسات ساختمانی و لولههای آب، حداقل فاصله ایمنی را رعایت کنید؛ فاصلهای نزدیک به ۱۰ متر!
آنها تقریباً با اکثر شرایط آب و هوایی و خاک سازگارند، فقط چیزی که هست به خاطر ریشههای سستشان در برابر بادهای شدید کم میآورند و میشکنند.
طراحان فضای سبز، سپیدار را به خاطر سایه گستری و زیبایی بصریاش و تولید کنندگان نهال، به خاطر چوب زودبازدهش میکارند. عمده مصرف چوب این درخت سریع الرشد در صنایع کاغذ سازی است و بعد از آن در مصارف محلی به عنوان یکی از هیزمهای مرغوب استفاده میشود. هیزم سپیدار خیلی کم دود میکند و لوازم پخت و پز را سیاه نمیکند.
«صنوبر» یا «تبریزی» یکی از اقوام درجه یک سپیدار است. صنوبر هم قد بلند را از هم خانوادههای خود به ارث برده و چه بسا بلندتر از آنها باشد. البته شکل تاجش که زیاد گسترده نیست و شکل و شمایل باریک و کشیدهای از درخت میسازد هم در بلندتر به نظر رسیدن آن نقش بسزایی دارد.
برگهای صنوبر به شکل یک لوزی نامتقارن یا تقریباً مثلث است و بر خلاف سپیدار هر دو طرفشان سبز رنگ است. سرعت رشد تبریزی از سپیدار هم بیشتر است و به همین خاطر به شدت مورد علاقه نهال کاران قرار دارد.
چوب بستنی و چوبهایی که پزشکان هنگام معاینه گلو از آنها استفاده میکنند، از چوب درخت صنوبر ساخته شده است.
«بید» به طور کلی به خانواده درختیِ عیالواری گفته میشود که دارای بیش از ۳۰۰ گونه در جهان است. شهرت بیشتر این درختان به خاطر وجود مادهای دارویی به نام «سالیسین» در پوست آنهاست که از لحاظ شیمیایی شباهت زیادی به ترکیب آسپرین دارد و تب بر و مسکن است. پوست انواع درخت بید، قهوهای مایل به خاکستری و روشن است.
* بید درختی است سایه انداز که سریع رشد میکند. گزینه مناسبی است برای کسانی که به درخت کاری و باغبانی علاقه دارند ولی «صبر بلبل» ندارند! سرعت رشد در گونههای مختلف آن، از ۱۵۰ تا ۴۵۰ سانتیمتر در سال متغیر است. یعنی نهال بید بهطور میانگین، حدود دو تا سه سانتیمتر در روز قد میکشد. علاوه بر این حُسن، ازدیاد این درخت هم کار بسیار آسانی است. کافی است بعد از ریزش برگهای بید در پاییز، قطعهای از شاخه چوبی آن را از درخت جدا و به عنوان قلمه فرو کنید توی زمین. این نهال کوچک، زود ریشه میدهد و با شروع بهار، چند برگ لطیف سبز.
* بید درختی است دو پایه؛ یعنی گلهای نر روی یک درخت و گلهای ماده روی درخت دیگر هستند. «بیدمشک» یکی از انواع بید است که باز شدن گلهای معطر آن، نوید آمدن بهار را میدهد. عرق بیدمشک از گلهای نر این درخت گرفته میشود.
* یکی از گونههای معروف و پرطرفدار این خانواده، درخت «بید مجنون» است که شکل و شمایل فتوژنیک و آشفتهای دارد. شاخههای بید مجنون سرپایینی و آویزاناند. نشستن زیر سایه این درخت، موجب تقویت اعصاب و رفع افسردگی میشود!
اخیراً یکی از زنان محقق ایرانی بر آن شده که عطر شادی آوری با استفاده از بید بسازد. امیدواریم این عطر شگفت انگیز زودتر روانه بازار شود؛ عطر بید.
ادامه مطلب ...
مگالیا Meghalaya نام ایالتی در کشور هندوستان است. گفته میشود؛ اینجا یکی از پر بارانترین مناطق دنیا است. مکانی بسیار زیبا با طبیعت بکر، جنگلهای انبوه و رودهای خروشان که چندیست توریستهای بیشماری را به سوی خود کشانده است.
گذر از این رودهای خروشان یکی از دغدغههای همیشگی اهالی این منطقه بوده است. اما مردم این ناحیه به جای ساختن پلهای چوبی، سنگی، فلزی، سیمانی، بتونی و به جای استفاده از دانش مهندسی و معماری روز، سالهای متمادی است که از بخشندگی درختان منطقه استفاده برده و پلهای زیبایی از ریشه درختان بدون قطع حیات آنها ساخته و میسازند. آنها در این راستا به هنر و دانشی منحصر به فرد دست یافتهاند.
در واقع، آنها پلها را نمیسازند، بلکه میرویانند!!
ادامه مطلب ...
بونسای از دو کلمه ژاپنی بون= سینی و سای= کاشتن
تشکیل شده و در اصل به معنی کاشت درختان توی سینی (ظروف کشیده و کم عمق)
است. در این هنر سعی میشود درختان را به صورت فرم پاکوتاه به اشکال
گوناگون دربیاورند. شکل بونسای خیلی مهم و مفهوم آن را میرساند.
بعضی
از هنرمندان این هنر، بونساهای خیلی کوچک که حتی گاهی اوقات کوچکتر از کف
دست هستند را پرورش میدهند که به اسم "مینی بونسای" شناخته میشوند.
ادامه مطلب ...
در ایران، بومی جنگلهای شمال است ولی تقریباً در تمام شهرهای کشور و حداقل در بیشتر خیابانهای تهران، یکی از این درختها را میتوانید ببینید.
هر چند در هر یک از مناطق کشورمان آن را با اسم و گویش محلی خودشان میشناسند، اما نام مصطلح و متداولش «زبان گنجشک» است. به خاطر شکل میوههای درخت است که این نام را برایش برگزیدهاند. میوههای خشک و بیضی شکلی که کمی نوک تیز میشوند و لابد شبیه زبانِ گنجشک هستند.
وزن سبک و شکل ظاهری میوه زبان گنجشک (که در
تقسیم بندی گیاهشناسی در دسته میوههای بالدار قرار میگیرد) موجب سهولت
انتشارش توسط باد میشود. میوهها در هوا میچرخند و نوکِ تیزشان مثل پیچ
در زمین
فرو می رود تا گیاه جدید،زاده شود.
آنها را میتوانید در فصل پاییز، زمانی که برگ درخت خزان کرده است، روی شاخه ببینید.
*یکی از گزینههای مناسب برای سایه گستری در فضای سبز، درختان زبان گنجشک هستد. آنها در برابر شوری خاک و خیلی چیزهای دیگر مقاوماند ولی به رطوبت تقریباً زیادی نیاز دارند.
* برای تشخیص زبان گنجشک لازم نیست تا پاییز منتظر بمانید تا میوهها نمایان شوند. راههای دیگری هم وجود دارد....
مثلاً برگهای درخت به شکل شانهای مرکب است (اگر یادتان باشد قبلاً توضیح دادهایم که این برگها یک رگبرگ ضخیمتر اصلی دارند که سایر برگچهها در دوطرف آن قرار گرفتهاند). تعداد برگچههای برگ زبان گنجشک، فرد است، یعنی یک برگچه در انتهای برگ وجود دارد.تنه این درخت خاکستری رنگ است.
* خواص دارویی متعددی برای ون (نام دیگر زبان گنجشک) ذکر شده است. مثلاً پوست آن
تب بر است. در طب سنتی زبان گنجشک را برای درمان کم خونی، تشنج، تنگی نفس، سیاه سرفه، درد مفاصل، آرتروز و... تجویز میکنند.
در صمغ عربی مقادیر زیادی کلسیم، منیزیم، پتاسیم و سدیم وجود دارد که همگی از املاح مهم و مورد نیاز بدن هستند. این صمغ برای درمان سرفه، ورم دهان، ورم مو! (که برای برطرف شدنش میتوانید از ژل مو استفاده کنید)، تهیه چسب و شیرینی استفاده میشود.
ارتفاع درختهای اقاقیای به اصطلاح اهلیشده که امروزه در کوچه و خیابان میبینید، خیلی زیاد نیست؛مثلاً اگر خیلی هنرمند باشند، قدشان از چهار، پنج متر تجاوز نمیکند، در حالی که هنر اصلی اقاقیا در گستردگی تاجش نمایان میشود؛ یعنی شما یک فروند* درخت میکارید توی گلدان یا یک وجب از باغچهتان و پانزده، شانزده متر فضای سبز افقی و سایه تحویل میگیرید. شاخههای اقاقیا میتوانند تمامی دیوار حیاط یا پشت پنجرهتان را سرسبز کنند. (البته اگر سایز حیاط یا پنجرهتان از دیوار و پنجره یک قصر یا قلعه کمی کوچکتر باشد!)
تازه خوبیاش این است که درخت اقاقیا نسبت به مصرف آب، خودش مادرزادی هدفمند است و هدفمند از دنیا میرود و اگر حتی بخواهید در مصرف آب و آبیاریاش زیادهروی کنید، برخورد قاطعی با شما میکند و خشک میشود!نیاز آبی اقاقیا کم است؛ به مکان آفتابی احتیاج دارد؛ آب و هوای معتدل را میپسندد؛ متأسفانه تحمل سرمای شدیدتر از منفی 15 درجه سانتیگراد را ندارد و کلاً یک پیشنهاد اکازیون برای مناطقی است که مزین به مقادیر بالای گرد و غبار و آلودگی هوا هستند.
* استدعا میکنم! واحد شمارش درخت، «اصله» است و واژه «فروند» فقط نشئت گرفته از علاقه شخصی اینجانب به این واحد
میباشد!
حتما شما هم به مواردی برخوردید که شکل ظاهری درختان متفاوت و شبیه به عینیات یا ذهنیات شما باشند. تصاویر زیر نمونههایی از این مواردند که توسط افراد باذوق گرفته شدهاند.
ادامه مطلب ...
یکی ازقدیمیترین درختانی که انسان توانسته آن را اهلی کند، پرورش دهد و مایحتاج زندگی خودش و دام و طیورش را از آن تأمین کند.
سفالینه منقوشِ 5000 سالهای که در کاوشهای شهر سوخته به دست آمده و به عقیده باستانشناسان، اولین انیمیشن جهان است، مناظره یک بز با درخت خرما را روایت میکند. این داستان، در قالب شعری به زبان پارتی از اینجا شروع میشود که در منطقه آسورستان ایران (حدود بینالنهرین در عراق امروزی) یک روز بزی با درخت خرمایی کَل میاندازد و خوبیهای خودش را به رخ میکشد. درخت هم کم نمیآورد و از فواید بیشمارش میگوید:«...که من از تو برترم/ به بسیار گونه چیز/ ...شاه از من خورد/ چون نو بار آورم/ ...چوب از من کنند/ که گردن تو را مالند/ میخ از من کنند که سر تو را آویزند ...»
ولی در نهایت، بز، با به رخ کشیدن پویایی و توان راه رفتنش داستان را به نفع خود تمام میکند.این که می گوییم نخل خرما، شاید این سؤال را ایجاد کند که مگر نخل غیر خرما هم داریم؟
بله! نخل از نظر گیاهشناسی اسم یک خانواده بزرگ است که حدود 200 سرپرست خانوار (که در اصطلاح گیاهشناسی به آن میگویند جنس) دارد. یکی از این جنسها اسمش «فونیکس» است که خرما هم تحت کفالت او قرار دارد!
همه فونیکسها اصالتاً از اهالی آب و هوای گرمسیری و نیمهگرمسیری جنوب آسیا و شمال افریقا هستند. فونیکس با «ققنوس»هم ریشه است.معروف است که ققنوس جانوری افسانهای است که در آتش میرود و از خاکسترش ققنوس دیگری سربلند میکند. میوه کال خرما در گرمای بیش از 40 درجه که به «خرماپزان» معروف است، میرسد. به خاطر همین وجه شبه، اسم علمی خرما به ققنوس مربوط میشود.
این سالها ایران با سالانه حدود یک میلیون تن بزرگترین تولیدکننده خرمای جهان است.