این منطقه با توجه به حساسیت ویژهای که دارد باید بهعنوان یک اثر طبیعی حفظ وصیانت شود، بهویژه آنکه در فهرست آثار طبیعی ملی کشور هم به ثبت رسیده است.
ادامه مطلب ...
جانمایه همه این مخالفتها این بود که تخریبهای ناشی از احداث جاده به کنار، حتی شایعه وجود چنین طرحی میتواند موجی از تغییر کاربری اراضی و زمینخواری را در منطقه به راه بیندازد. شماری از مسئولان محلی که مدافع اجرای این طرح بودند، گفتههای طرفداران محیطزیست را بدبینانه و اغراقآمیز قلمداد کرده و سوار بر موج عوامگرایی رایج مدعی بودند این فقط یک جاده است و بس و این همه شلوغکاری درباره آن مغرضانه است. اکنون 5 سال گذشته و بدون جاده، چشمانداز منطقه تغییر اساسی پیدا کرده است.
کف دستی زمین در جنگل ابر، بکر نمانده و ما بین هر دو درخت میتوان ردی از ماشینهای دودیفرانسیل دید و اتراقهای غیرمسئولانه آلاینده. جنگل ابر به درختزار زباله تبدیل شده و البته آوار اصلی هنوز فرو نریخته است.
بعد: دیروز در روزنامه همشهری خبری درج شد با این مضمون که یک مجتمع گردشگری بهزودی در دل جنگل ابر احــــداث میشود. لفظ مجتمع بنا به عادت معهود یعنی هزاران خروار آهن و سیمان که آوار میشود توی محیط و انبوهی از خانه و ویلا و فروشگاه و پارکینگ و تعویض روغنی و امثالهم و این تازه فرض خوشبینانه است. فرض دیگر میگوید چند هکتار زمین را اختصاص میدهند به پروژه، یک گوشه آن کافیشاپی و 2 تا تاب و سرسره راه میاندازند، این یعنی مجتمع گردشگری و بخش اعظم عرصه را به ساخت ویلاهای شخصی اختصاص میدهند. ممکن است گفته شود همه این فرضها بدبینانه است و نباید قصاص قبل از جنایت کرد. اما مجتمع به هر حال تعریف خودش را دارد و در جایی مثل جنگل ابر تنها پدیده قابل تعریف میتواند کمپ طبیعتگردی باشد، یعنی حداقل سازه، حداقل ورود مصالح غیرمحیطی و حداقل کاربریهای تجاری و غیرخاص. این حداقلها در کمپ را رعایت میکنند یا آن حداکثرها در مجتمع را؟ وقتی همه آن پیشبینیهای 5 سال پیش درست از آب درآمده، اجازه بدهید مطمئن باشیم این هم یک طرح زمین شویی است. یعنی میخواهند گسترهای از اراضی طبیعی و ملی را به بهانه توسعه گردشگری تغییر کاربری بدهند.
سرانجام: میگوید اسب جو خورده در زمستان، به تابستان در لشگر نمایان است. سرانجام آن طرح به همان جا رسید که طرفداران محیطزیست میگفتند و عاقبت ماجرا هم تداوم دگردیسی منطقه از جنگل به درختزار و از درختزار به اقامتگاه ویلایی است... .
*کارشناس محیط زیست
جنگلهای دانهزاد بلوط در بعضی از مناطق کردستان و یاسوج یافت میشود. تودههای جنگلی اغلب تنک با تاج پوشش کمتر از 0/5 و حجم سرپای تودههای جنگلی در هر هکتار بهطور متوسط بین 30 تا 50مترمکعب است. میزان رویش در هکتار از یک متر مکعب در سال تجاوز نمیکند. درختان بهعلت قطع سرشاخهها شکل اصلی و طبیعی خود را از دست دادهاند و معمولا دارای ارتفاع کم و قطر زیاد هستند. فاصله درختان از یکدیگر زیاد است و به جز بعضی از قسمتها که بهعلت شاخه زاد بودن دارای تعداد پایه کافی در هکتار هستند، تراکم تودههای جنگلی بسیار کم است. تجدید حیات طبیعی این جنگلها بهدلیل شرایط ایجاد شده عملا غیرممکن است وخاک جنگلی در اثر فرسایش در اکثر مناطق بهطور کلی از بین رفته است.
درختان بهعلت صدمات وارده، از بذردهی خوبی برخوردار نیستند و اکثر بذور تشکیل شده فاقد قوه نامیه بوده یا توسط حشرات و سایر حیوانات از بین میروند. مقدار کمی از بذور سالم یا توسط روستاییان و عشایر جمعآوری و یا توسط وحوش مصرف میشود. تعداد قلیلی از بذور که تمام خطرات و صدمات را پشت سر گذاشته و بستر لازم (خاک جنگلی) پیدا میکنند، پس از سبز شدن توسط چرای دام از بین میروند.
بهطورکلی سه گونه بلوط در جنگلهای زاگرس مشاهده میشود که عبارتند از: بلوط ایرانی، دارمازو و ویول.
از
لحاظ پراکنش و وسعت، بلوط ایرانی رتبه اول را داراست که از شمال غربی تا
جنوب شرقی زاگرس پراکنش دارد. همچنین اینگونه مقاوم و بردبارتر از دوگونه
دیگر از لحاظ خشکیپسندی و سازگاری با شرایط رویشگاه است. همچنین قدرت جست
دهی اینگونه از دو گونه دیگر بیشتر است. از میوه بلوط ایرانی نان تهیه
میکنند و همچنین در تعلیف دام نیز کاربرد فراوان دارد.
اهمیت دارمازو
بهدلیل تولید گالهای ارزشمندی است که تولید میکند و یکی از درآمدهای
روستاییان از طریق جمعآوری این گالها و فروش آنهاست. به همین دلیل
اینگونه نسبت بهگونههای دیگر کمتر دستخوش تخریب قرار گرفته است. از ویول
بهدلیل برگهای خوشخوراک و همچنین تنه صاف، در تعلیف دام و ساخت
خانههای روستایی استفاده میشود.
پراکنش جنگلهای زاگرس
جنگلهای زاگرس از پیرانشهر در آذربایجان غربی شروع و در امتداد رشتهکوه زاگرس و بختیاری تا اطراف جهرم و فسا در استان فارس ادامه مییابد. طول این نوار جنگلی بیش از 1000 و عرض آن 50 تا 100کیلومتر است که معمولا منقطع بوده و فقط در قسمت کوههای بختیاری از پیوستگی بیشتری برخوردار است.
مساحت جنگلهای زاگرس در گذشته بیش از 10 میلیون هکتار بوده ولی بهدلیل بهرهبرداری بیرویه طی سالیان دراز، مساحت این جنگلها دائما سیر نزولی را پیموده است و متأسفانه این روند هنوز ادامه دارد. مساحت فعلی این جنگلها در حال حاضر در حدود 5میلیون هکتار است که گونه غالب آن بلوط ایرانی است و همراه با سایر گونههای بلوط، جنس غالب این جنگلها را تشکیل میدهد و بههمین دلیل نیز به جنگلهای بلوط غرب مشهور است.
میزان بارش سالانه در مناطق جنگلی زاگرس بهطور متوسط بین 400 تا 600
میلیمتر است که بیشتر در بهار و پاییز میبارد. حداکثر میزان بارندگی
سالانه در ارتفاعات زردکوه و تونل کوهرنگ تا 1000میلیمتر در سال گزارش
شده است.
درجه حرارت متوسط بین 12تا 18درجه سانتیگراد است. در
قسمتهای شمالی زاگرس فصل یخبندان وجود دارد و در ارتفاعات در زمستان برف
میبارد. اقلیم کلی منطقه زاگرس یک نوع آب و هوای مدیترانهای با
زمستانهای سرد است. در تابستانها هوا خشک است و در اکثر نقاط این هوای
تابستانی تا 4ماه در سال هم میرسد.
سنگ مادر اغلب آهکی کرتاسه است و خاک این مناطق بیشتر شامل تیپهای راندزین، قهوهای جنگلی و لیتوسل است.در بعضی از نقاط بهدلیل تخریب شدید، سنگ مادر نمایان شده و درختان نمیتوانند در این قسمتها به خوبی زادآوری داشته باشند. تعداد و تنوع گونههای بلوط در قسمتهای شمالی زاگرس مخصوصا کردستان بیشتر از سایر نقاط است، درصورتی که در قسمتهای جنوبی و جنوبشرقی زاگرس فقط بلوط ایرانی ظاهر میشود؛ بدین جهت جنگلهای زاگرس را میتوان جنگلهایی غنی از بلوط توصیف کرد. جامعه بلوط غرب 5/3میلیون هکتار از 5میلیون هکتار جنگلهای زاگرس را تشکیل میدهد. بدیهی است که بهدلیل شرایط رویشگاهی و دخالت انسان وضعیت این جامعه در همه نقاط یکسان نیست.
در حالی که برخی منابع از مطرح شدن این لایحه در صحن علنی مجلس در آینده نزدیک خبر میدهند، صاحبنظران تصویب این لایحه را چراغ سبزی برای تاخت و تاز متجاوزان در عرصههای ملی کشور میدانند. این لایحه که امسال از سوی دولت به مجلس ارائه شد اوایل تیرماه با حضور کارشناسان دستگاههای اجرایی، مرکز پژوهشها و اعضای کمیسیون کشاورزی و منابع طبیعی مجلس بررسی شد و گزارشی از آن در اختیار روسای سازمانهای جهاد کشاورزی و سازمان جنگلها و مراتع قرار گرفت تا پس از اخذ نظرات مسئولان ذیربط در مجلس به تصویب برسد. رئیس سابق انجمن اعضای هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع میگوید: تصویب این لایحه، ترویج تجاوز به منابع طبیعی است.
ادامه مطلب ...
به گزارش خبرگزاری فرانسه رهبران بینالمللی قرار است در ماه ژوئن سال آینده در برزیل در کنفرانس توسعه پایدار ریو+20 که سازمان ملل برگزار میکند، گرد هم آیند و هفت گروه زیستمحیطی پیشگام میگویند دسترسی به آب باید در صدر مباحثات آنها قرار گیرد.
طرفداران محیط زیست در "بیانیه استکهلم" که در پایتخت سوئد انتشار یافت از رهبران جهان خواستند تا در مورد "فراهمآوری جهانی آب آشامیدنی ایمن، بهداشت محیطی مناسب و سرویسهای مدرن انرژی" متعهد شوند.
این اتحادیه گروههای زیستمحیطی که هم شامل گروههای بینالمللی و هم گروههای سوئدی میشود، خواستار کاهش 20 درصدی آلودگی آب در سراسر جهان، مصرف کارآمدتر آب در کشاورزی و بخشهای انرژی، و افزایش مصرف دوباره منابع آبی شده است.
رئیس بخش آب سازمان ملل، عادل ظفر در حاشیه کنفرانس استکهلم گفت: "اجلاس ریو+20 فرصتی بزرگ برای بازبینی چگونگی به دست آمدن و مدیریت کردن آب، انرژی و غذا بوسیله جامعه انسانی است."
اما رنجور و بیمار شده است، آن قدر که دیگر حتی نای فریاد زدن هم ندارد. اما آخرین صداهایش را هنوز میتوان شنید؛ صدایی که میگوید: میخواهم زنده بمانم.
دریاچه ارومیه یکی از زیستگاههای مهم جانوری در کشورمان است که در گذشته به نامهای مختلفی چون «کبودان» شهرت داشته، اما امروز آن را با نام شهری که در خودش جای داده، یعنی «ارومیه» میشناسند. اولین چیزی که با شنیدن نام این دریاچه به ذهن میرسد سفیدی و نمک است.دریاچه ارومیه شورترین دریاچه ایران است که ویژگیهای آن باعث شده در دنیا نیز شناخته شود. بالا بودن درصد شوری آب این دریاچه باعث شده که تنها گونههای خاصی از آبزیان بتوانند در آن زندگی کنند. در این دریاچه جزیرهها و تالابهایی وجود دارند که در فصلهای مختلف میزبان انواع پرندگان و جانوران میشوند.
اما
اتفاق بسیار تلخی که برای این زیستگاه و جاذبههای طبیعی این منطقه
افتاده این است که خشکسالی به آن هجوم آورده و باعث شده در معرض نابودی
قرار بگیرد. ساختن سد و ورود به حریم زندگی حیوانات، بهرهبرداری
غیرقانونی آب، کاهش بارندگیها و... از عواملی هستند که باعث شدهاند این
دریاچه در معرض نابودی قرار بگیرد.
حدود ۳۷ درصد تالابهای این دریاچه خشک شدهاند و پیشبینی میشود بقیه تالابها نیز به زودی خشک شوند. البته مسئولان در حال پیگیری روشهایی هستند تا تخریبها را کاهش دهند، اما خشکسالی به اندازهای زیاد است که به نظر بسیاری از کارشناسان، نمیتوان با سرعت آن مقابله کرد. خشک شدن این دریاچه علاوه بر این که خطر بروز طوفانهای نمک را به همراه دارد، باعث شده بسیاری از زمینهای اطراف به شورهزار تبدیل شوند.
واگذاری«امورمربوط به حفاظت زمین سازمان
جنگلها و مراتع» به سازمان حفاظت محیطزیست و واگذاری «مدیریت اراضی منابع
طبیعی» به امور اراضی وزارت جهاد کشاورزی نمونهای از ناپختگی چنین
طرحهایی است که اخیرا به اجرا درآمده است. جدایی این بخشها از سازمان
جنگلها و واگذاری آنها به نهادهای دیگر این پرسش را ایجاد کرده است که
متولیان این طرح براساس چه رویکرد و با چه دلیلی دست به اجرای این طرح
زدهاند زیرا با اجرای این طرح، اکنون صاحب زمین، وزارت جهاد کشاورزی اما
متولی حفاظت آن سازمان حفاظت محیطزیست است! نکته در خور تامل اینکه سازمان
جنگلها و مراتع کشور یا منابع طبیعی با پیشینهای حدود یکقرن همواره
دستخوش تغییراتی از این دست بوده است. این تغییرات بیش از هر چیز نشان
میدهد منابع طبیعی در کشورما هیچگاه ( به جز دورهای که به وزارت تبدیل
شد) در جایگاه خود قرار نگرفته است.
ادامه مطلب ...
ابرسن نام فارسی باستان کلمه یونانی زاگرس است. با نگاهی به تاریخ طبیعی ابرسن درمییابیم که وجود منابع سرشار آب شیرین و همچنین وجود صدها دشت و مرتع سرسبز و به علاوه کوههای سربه آسمان سائیده و جنگلهای انبوه و متنوع و مضافا خاک مرغوب و غنی، موجب شده تا نیاکان آریایی ما آهنگ مهاجرت ساز کنند و در گستره شکوهمند ابرسن (زاگرس) با تکیه بر منابع آن و با پایبندی به فرهنگ پاسداشت آخشیجان (عناصر اصلی حیات)، نسبت به استمرار معیشت و حیات خویش و ایجاد غنیترین فرهنگ و تمدن ایرانی در جایجای خاک حیاتبخش ابرسن اهتمام ورزند. در درازنای هزارهها و سدههای گذشته، بوم سازگانهای ابرسن و منابع آن اثر مهمی در تاریخ و سرنوشت قومها و شهرها و همچنین فرهنگ و محیط زندگی آنها با رشد اجتماعی و اقتصادی گروههای انسانی داشته است. بنابراین با بررسی و پژوهش رویدادهای بسیار زیانبار چند دهه گذشته، فاصله بین ویژگیهای همبستگی جغرافیای تاریخی و همچنین باورهای بخردانه ساکنان گذشته ابرسن با وضعیت اسفبار کنونی را درمییابیم.
ادامه مطلب ...
براساس این مصوبه که هفته گذشته به تصویب کمیسیون امور زیربنایی، صنعت و محیطزیست رسید علاوه بر سازمان محیطزیست 17 ارگان، سازمان و وزارتخانه که به نوعی در حوزه دریای خزر فعالیت میکنند و فعالیتهای آنها برای محیطزیست خزر تبعات زیستمحیطی دارد مکلف به رعایت ضوابط و مقررات خاصی شدهاند که اجرای این ضوابط طی 3 سال آینده به پیشگیری کامل از ورود آلایندهها به خزر منجر میشود.
محمد جواد محمدیزاده که درجمع خبرنگاران سخن میگفت، افزود: طبق این مصوبه سازمان محیطزیست مکلف شده ضمن به روز کردن برنامه پایش و مدیریت زیستمحیطی منابع و واحدهای آلاینده مستقر در حوضههای آبریز، سواحل، رودخانهها و مناطق دریایی خزر، بهمنظور کاهش آلودگیها، طی 3 سال از زمان ابلاغ مصوبه مذکور با همکاری وزارت کشور، صنعت و معدن، تجارت، نیرو، راه و شهرسازی، جهاد کشاورزی، بهداشت و درمان، نفت، دفاع و وزارت امور خارجه نسبت به تکمیل و راهاندازی بانک جامع اطلاعات مربوط به فعالیتهایی که در حوضه خزر انجام میشود اقدام کند.
رئیس سازمان محیطزیست گفت: وزارت راه و شهرسازی هم مکلف شده طی 3 سال نسبت به تکمیل و اجرای سامانه مقابله اضطراری در برابر سوانح دریایی منجر به آلودگی نفتی دریا اقدام کند. محمدیزاده در ادامه تصریح کرد: این مصوبه وزارت جهاد کشاورزی و نیرو را مکلف به اجرای برنامه زهکشی سواحل خزر کرده که طی 5 سال از ابلاغ مصوبه، عملیات زهکشی و جمعآوری این زهآبها بهمنظور استفاده مجدد عملی شود. وی ادامه داد: وزارت نفت هم مکلف است ضمن رعایت ضوابط زیستمحیطی ظرف 5سال نسبت به تجهیز و راهاندازی سامانه مقابله با آلودگیهای نفتی اقدام کند.